فرهنگ سازمانی، فرهنگ ریسك و صنعت لیزینگ
فرهنگ سازمانی موضوعی است كه بهتازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح كیفیت زندگی جامعه انسانی به كار برده شده است. ولی دربارۀ فرهنگ سازمانی و آنچه مربوط به كار و رفتار مردمان در سازمان است كمتر سخن گفته شده است.
از تركیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده كه هیچیك از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یك استعاره برای نظم و تربیت است درحالیكه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ كمك میكند تا دربارۀ چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث میشود انجام وظایف تا حد میزان تواناییهای بالقوه بطور خودجوش انجام گیرد.
مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترك است كه اعضاء نسبت به یك سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفكیك دو سازمان از یكدیگر میشود. فرهنگ سازمانی نظامی زنده بوده و در قالب رفتاری كه نیروی انسانی در عمل از خود آشكار میسازند، راهی كه بر آن پایه بهطور واقعی میاندیشند و احساس میكنند و شیوهای كه بهطور واقعی با هم رفتار میكنند، تعریف میشود.
عملكرد، صداقت، رقابت، روحیه كار گروهی، روحیه سازمانی، نوآوری، حمایت مدیریت، موفقیتهای فردی، وفاداری و سابقه تاریخی سازمان، 10 ویژگی مهم فرهنگ سازمانی میباشد. درصورتیكه فرهنگ سازمانی از زاویه این 10 ویژگی مورد توجه قرار گیرد، تصویر كاملی از آن به دست میآید. این تصویر بهصورت اساسی منعكسكنندۀ نوع احساسات اعضاء، استنباط مشترك آنان، شیوۀ انجام امور و نوع رفتار آنان است.
این درحالی است كه نیروی انسانی متخصص بعنوان مهمترین سرمایه همواره در موفقیت شركتهای لیزینگ نقشی موثر داشتهاند. پیشرفت و یا شكست لیزینگها تأثیر مستقیمی از تصمیمات استراتژیك منابع انسانی متخصص در تمامی حوزههای فعالیت میپذیرد. لذا سرمایهگذاری و توسعه منابع انسانی در صنعت لیزینگ از اهمیت بیشتری نسبت به سایر صنایع برخوردار است. این مسأله لزوم توسعه فرهنگ سازمانی در شركتهای لیزینگ را بعنوان استراتژی پایه بیش از پیش مشخص مینماید.
اما میشود حتی گام را از این نیز فراتر نهاد. فرهنگ ریسك! درحالی كه نیروی انسانی از مهمترین سرمایههای صنعت لیزینگ است، ریسك مهمترین دغدغه آن است. مدیریت ریسک باید نقش مهمی در ایجاد استراتژی تجاری و همچنین تصدیق تصمیمات مهم تجاری ایفاء کند. تایید رسمی خدمات و محصولات جدید، ورود به فعالیتی جدید، همراستاسازی اهداف مدیریت ریسک با اهداف اجرایی و عملکردی در سطح مدیریت ارشد از جمله این موارد محسوب میشوند.
مدیرانی که اطمینان دارند سیاستها و کنترلهای سازمانی آنها میتواند پذیرای ریسک باشد، با احتمال بیشتری اطلاعات مربوط به ریسک را با سازمان به اشتراک میگذارند و به سازمان اجازه میدهند تا قبل از اینکه این مسائل تبدیل به بحران شوند، به حلوفصل آنها بپردازند. به این معنی که با بررسی یک موضوع ریسک درحال توسعه را شناسایی کرده و اغلب با صرف چند روز کاری سازمان را برای آنالیز و مقابله با آن مجهز میکنند.
شرکتها با فرهنگی که در آن مانع از جاریسازی این بحثها میشوند، مستعد نادیدهگرفتن یا عدم توانایی در تشخیص ریسک هستند؛ دقیقاً مانند آنهایی که اعتمادبهنفس بیش از حد در آنها باعث انکار خطرات موجود میشود. در برخی موارد کارمندان میترسند اخبار را با مدیر خود در میان بگذارند؛ چراکه درمورد حرکت نزولی در پیشرفت کسبوکار نگران هستند و میدانند مدیر آنها نمیخواهد این را بشنود یا از سرزنش شدن میترسند. در نتیجه تنها زمانی مدیران را نسبت به خطرات ریسک هشدار میدهند که تأخیر بیشتر غیرممکن است. بهترین فرهنگها در این زمینه آنهایی هستند که در تمام افراد برای یافتن مسائل بالقوه حس مسئولیت ایجاد میکنند و از این طریق بهدنبال اطلاعات و دیدگاههایی در مورد ریسک هستند
ایجاد فرهنگ ریسک نیازمند این است که سازمانها از مدیران ارشد فراتر بروند و ملاحظات مربوط به ریسک را در بنیان موسسه القاء کنند. تلاشهای مدیریت جامع ریسک در سطح بنگاه باید به صورتی باشد که اصول مهم و اهداف مدیریت ریسک توسط کلیه کارمندان درک شوند. این تلاشهای ارتباطی میتواند شامل آشناسازی کارمندان توسط مدیران ارشد در راستای تشریح تعهد آنها نسبت به برنامه مدیریت ریسک باشد.
لذا توسعه فرهنگ سازمانی، فرهنگ ریسك از طریق توسعه منابع انسانی متخصص متضمن موفقیت بیشتر شركتهای لیزینگ میباشد.